نقدوبررسی کتاب “فرهنگ واژگان آذری ” نقدوبررسی از دکتر داریوش افروز اردبیلی

”         فرهنگ واژگان آذری – باگزارش همانندیها با دیگرگویشهای ایران ”  نویسنده کتاب: فیروز منصوری   نشر هزارکرمان     660 رویه          چاپ نخست 1393خ

نویسنده ارجمندکتاب-که خودازفرزندان آذربایجان گرامی وشیفته ایران وبویژه آذربایجان است-درپی کتاب بسیارارزشمند”مطالعاتی درباره تاریخ،زبان وفرهنگ آذربایجان”،کتاب گرانسنگ وماندگار”فرهنگ واژگان آذری”راپیشکش دوستداران ایران وبویژه آذربایجان کرده است.

کتاب دردوبخش نوشته شده است؛بخش نخست وبسیارگسترده تر،واژه های فارسی درگویش آذربایجانی است ودو دیگربخش کتاب،واژه های تازی راه یافته به گویش آذربایجانی است.

پس ازخواندن کتاب،آنچه بیش ازهرچیزبه چشم می آید،فارسی یاتازی بودن بخش بسیارگسترده واژه های گویش آذربایجانی است(به گمان نگارنده بیش ازهشتاد درسدهمه  واژه ها-البته برآورد استادمنصوری دراین باره درکتاب مطالعاتی درباره…نوددرسدمی باشد.)وبه روشنی پیداست که بهر(سهم)واژه های ترکی درگویش آذربایجانی سخت اندک است واگردستورزبان ترکی درگویش آذربایجانی نمی بود،باهیچ سنجه ای(معیاری)نمی توانستیم گویش آذربایجانی رادرپیوندبازبان ترکی بشماریم.

استادمنصوری درجای جای کتاب،خودراواژه شناس و زبان شناسی آگاه وژرف نگر نمایانده است وبسیاری واژه هایی که به صرف روان بودنشان درآذربایجان،ترکی انگاشته می شدند(همچون سو=آب، چورک=نان، تین=بوی و دودزغال،چاغ=زمان ،چپور=آبله رو،چرنل=جوهرقلم،چپیش=بزغاله،…)ایشان به روشنی نشان داده اندکه فارسی هستند.

درباره برخی واژه ها،استادمنصوری شرح گسترده ای آورده اند؛برای نمونه،درباره واژه توتون(به معنی دود)که ایشان به روشنی نشان داده اند از”دود”فارسی برگرفته شده و واژه “توتسو” یا”توستی” نیزهمان دوداست؛واژه “توتغون”(تیره رنگ)نیز،همان واژه “دودگون”است. یادرباره واژه “قورد” به روشنی نمایانده اند این واژه،همان “گرگ”فارسی است وتنها”گ”پایانی به “د” دیگرشده است؛همچنانکه درواژه های اورنگ—>

اورند، کلنگ—->کلند،آونگ—->آوند،کرنگ—->کرند چنین شده است.یادرباره واژه یورد یا یورت ،باآوردن گواهیهای بسیارازکتابهای تاریخی و ادبی،نشان داده اند این واژه فارسی است.

ازویژگیهای ارزنده کتاب آن است که نویسنده داوری بزرگانی همچون “معین” و “دهخدا”رادرباره ترکی بودن شماری ازواژه ها،بدون چون و چرانپذیرفته وپس ازکنکاشهای بسیار،نادرستی برخی داوریهای آنان رابازنموده است؛برای نمونه درباره واژه های یالقوز،قورمه،یورتمه/یورغه،قبراق،…

نویسنده ارجمند،باآوردن گواههای بسیاروکنکاشهای گسترده،به روشنی نشان داده اندکه بسیاری ازفعلهای گویش آذربایجانی،ریشه درفارسی دارندوتنهاچهره ترکی به خودگرفته اند؛که ازآن میان است:چیریماق(سیرشدن-دراین واژه سیر به چیر دیگرشده)،گویرماق(گوالیدن=سبزشدن)،بانلاماق(بانگ کردن)،باشلاماق(بوشیدن=آغازکردن کاری)،پاتلاماق(پتالیدن=شکافتن،ازهم پاشیدن)

البته،درباره برخی واژه ها،نویسنده لغزشهایی داشته است که سدالبته،درچنین کارگسترده ای،طبیعی نیزهست.برای نمونه:

1-واژه “آرازبار”درکتاب آمده است که درزبان بومیان منطقه چنین واژه ای وجود ندارد؛بلکه،بومیان خداآفرین و…روستاهای کرانه رودارس را”ارسبار”می گویندودراین واژه “بار”به معنی کرانه است.

2-واژه موشخوار درکتاب آمده ومعنای پسمانده علوفه دامهادرآخورکه به جویده های موش می ماند،برای آن آورده شده است.گرچه درتداول عامیانه،دربرخی جاهای آذربایجان این واژه چنین برزبان می -آید،اما،واژه یادشده”نیش خورد”(به معنی دهان خورد)است که درتداول عامیانه،موشخوار و موشقاردگفته می شود.درخداآفرین وکلیبر،این واژه به همین گونه”نیش خورد”بر زبان رانده می شود.

3-دربرابرواژه “هنر” معنی(آنچه که کسی بابه کارگرفتن دانش و ذوق خودپدیدآورد)نوشته شده است.اما،جزمعنی یادشده،درآذربایجان،هنر به معنی”زهره” (جرات)و “دلیری” هم به کارمی رود؛برای نمونه،درزمان درگیری یا هماوردخواهی می گویند:  “کیمین هونری(=هنری)وار،گلسین قاباقا!” (هرکس هنر(زهره یادلیری)دارد،بیایدجلو!) وجالب آنکه،این واژه درپهلوی “هونره” به معنی “دلیری نیکو”است.درهیچ جای ایران،به جز آذربایجان،معنای کهن هنر روان نیست.

یکی ازکاستیهای کتاب آن است که درباره شماری ازواژه ها،تنهابه فارسی شمردن آنهابسنده شده وهیچ گواهی یادلیلی،دراین باره به دست داده نشده است.برای نمونه،درباره واژه های وج (به درد خوردن)، یالاماق(لیسیدن)،یانیلماق (اشتباه کردن)،نوخدا (لگام)،یانیش(سخن بیهوده یا اشتباه)،یا نشاق (پرگو)که امیداست درچاپهای آینده کتاب،این کاستی زدوده شود.

 

دکتر داریوش افروز اردبیلی

1395/11/4

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *